سفارش تبلیغ
صبا ویژن

(تصاویر) افغانستان؛ 50 سال پیش

فرارو- در حالی که تاریخ معاصر افغانستان پر است از جنگ و نا آرامی و کودتا و مردم این کشور دهه هاست به دنبال امنیت و ثبات نسبی هستند، مورخان دوران پایانی محمدظاهر شاه را زمان ثبات در این کشور می دانند. به گزارش سرویس تاریخ فرارو، از تاریخ 1747 میلادی که پس از مرگ نادرشاه افشار، احمدخان سدوزایی ..

فرارو- در حالی که تاریخ معاصر افغانستان پر است از جنگ و نا آرامی و کودتا و مردم این کشور دهه هاست به دنبال امنیت و ثبات نسبی هستند، مورخان دوران پایانی محمدظاهر شاه را زمان ثبات در این کشور می دانند.

به گزارش سرویس تاریخ فرارو، از تاریخ 1747 میلادی که پس از مرگ نادرشاه افشار، احمدخان سدوزایی خود را حاکم افغانستان کرد تا زمان استقلال افغانستان در سال 1919 میلادی، این کشور به زیر سلطه دو امپراطوری آن دوران یعنی بریتانیا و روسیه در آمده بود.

اما یک دوره کوتاه مدت که به نام دهه دموکراسی نامیده می شود در این کشور در ده سال پایانی دوره پادشاهی محمد ظاهرشاه ثبات و تلاش برای آنچه مدرنیزاسیون خوانده می شود به وجود آمد که با کودتای سال 1352 داوود خان به پایان رسید.

محمد ظاهر پس از ترور پدرش توسط نوجوان افغان در 19 سالگی به حکومت رسید و دوره فرمانروایی وی بر افغانستان از 1933 تا کودتای داوودخان دوره آرامش و ثبات و امنیت نسبی در این کشور بود. این کشور حتی در جنگ جهانی دوم نیز اعلام بی طرفی کرد.

ظاهرشاه در سال 1964، قانون اساسی جدید کشور را انتشار داد که بعدها و در سال 2001 میلادی با سقوط طالبان و بازگشت آرامش به افغانستان به عنوان قانون اساسی موقت (با حذف مواد مربوط به سلطنت) پذیرفته شد.

واژه? افغان که هم معنی قوم پشتو بوده است برای نخستین بار در سال 1964 و در قانون اساسی تصویبی محمد ظاهرشاه با تعریفی جدید و به معنی همه? افراد شهروند کشور افغانستان به کار رفت.

ظاهرشاه به قصد مدرنیزه کردن افغانستان به اصلاحات سیاسی و اقتصادی، تأسیس سیستم قانونگذاری دموکراتیک، ترویج نظام آموزش و پرورش مدرن، تأسیس دانشگاهها و آموزش برای زنان اقدام کرد.

اما در سال 1973 میلادی زمانی که ظاهرشاه برای عمل جراحی به رم رفته بود عموزاده وی، سردار محمد داود خان که در سالهای 1953 تا1963 صدر اعظم یا نخست وزیر شاه بود با انجام کودتای سفید، شاه را از قدرت خلع کرد و با پایان دادن به نظام شاهی در افغانستان نظام جمهوری اعلام کرد. 

داوودخان که از ابتدا دارای افکار چپی و یک ناسیونالیست قوی بود با حزب دموکراتیک، روابط  خوبی برقرار کرد اما در اواخر سالهای قدرتش از آنها فاصله گرفت و حتی در صدد نابودی ایشان بر آمد. این اقدام وی باعث شد تا حزب دموکراتیک خلق دست به کودتای 7 اردیبهشت 1357 بزند و در همان سال او و 39 نفر از اعضای فامیلش را به قتل رسانیدند.

مجموعه زیر که عکس های آرشیوی خبرگزاری اسوشیتدپرس و کتابخانه کنگره ملی امریکا است توسط "آلن تیلور" دبیر عکس خبرگزاری آتلانتیک گرد آوری شده و دوران موسوم به "مدرنیزاسیون" در افغانستان را به تصویر می کشد.


دو دانشجوی پزشکی دانشگاه کابل (سمت چپ) با استاد خود (سمت راست) گفتگو می کنند. 1962


دو زن و یک مرد مشغول کار در یک آزمایشگاه پزشکی در شهرکابل. 1960


چاپخانه دولتی کابل که با تجهیزات مدرن با مشارکت آلمان غربی در سال 1966 تکمیل و به بهره برداری رسید.


یکی از آثار تاریخی کابل در سال 1968

اتومبیل حامل "آیزنهاور" رئیس جمهور امریکا برای ملاقات با محمدضاهر شاه وارد کابل می شود. 1959


کاروان آیزنهاور برای ملاقات با ظاهرشاه به سمت کاخ راست جمهوری می رود؛ گفته می شود هشدار درباره نفوذ شوروی در افغانستان موضوع این ملاقات بوده است.


زنان و مردان در ایستگاه اتوبوس در شهر کابل. 1961


جنگنده ها و بمب افکن های ارتش افغانستان در فرودگاه نظامی حومه کابل. 1959


یک مغازه میوه  و خوار و بار فروشی در شهر کابل. 1961


کارخانه تولید کامیون های روس در کابل. 


کارگران افغان مشغول کار در یک معدن زغالسنگ در شمال ولایت بغلان. 

  

میراث فرهنگی

 میراث فرهنگی به عنوان یک پدیده اجتماعی جنبه جبری وتحمیلی بر محیط اجتماعی و زندگی انسان ها دارد به طوری که عده ای در تعریف آن ادعا می کنند نتیجه این رفتار تعاملی را دریک نگاه میراث فرهنگی می گویند به طوری که صد سال پیش میراث فرهنگی کشور ما از تعاملی که در طول هزاران سال پیش شکل گرفته اند دارد و می تواند در حوزه میراث فرهنگی باشد بعد دیگر در تعریف میراث فرهنگی ،میراث طبیعی است یعنی مکان طبیعی که دارای ویژگی هایی است که توان انسان ها را به خود جلب می کند .

با گذشت زمان و وقوع جریان ها و دگرگونی های عمده برجهان ،میراث فرهنگی نیز دستخوش تغییرات و دگرگونی شد در گذشته دیدگاهی وجود داشت مبتنی براین که میراث فرهنگی را مجزا از سایر پدیده ها و آثار بدانیم یعنی آن را به عنوان یک ارزش قلمداد کنیم و همگان از آن وحفظ و حراست کنیم .این نگاه در حال حاضر تغییر کرده است . درنگرش جدید ،میراث فرهنگی جزئی از زندگی روزمره انسان هاست ،به طوری که از آن می توان یک عامل هویت بخشی نام می برند .

میراث فرهنگی در در نقش یک عامل هویت ساز بیانگر چیستی و کیستی یک جامعه یا یک شهر و روستا است و چون با زندگی مردم عجین می شود لذا میراث فرهنگی زنده خواهد ماند .سئوال مهم این است که میراث فرهنگی چگونه می تواند هویت هر جامعه ای را در جامعه جهانی جدید نشان دهد .

- مرحله اول وجود زیباشناسی بوده که در حوزه لذت بردن از زندگی و ارضای حسن زیبا دوستی انسانهاست.

- مرحله دوم مهمتر از مرحله قبلی است اطلاعاتی است که همراه این آثار است که شامل گذشته مردم یک سرزمین بوده و جنبه اسنادی میراث فرهنگی است .

- مرحله سوم بحث اقتصادی آثار تاریخی و فرهنگی است .

- مرحله چهارم جایگاه میراث فرهنگی در توسعه جوامع نیز در مرحله بعدی قرار دارد .

- مرحله پنجم مهمترین مرحله برای میراث فرهنگی هویت بخشی آن است . در فرآیند جهانی شدن تعامل بیشتر    می شود ارتباط در سطح وسیع تری شکل می گیرد لذا جنبه های مختلف فرهنگی که میراث اجتماعی ،اقتصادی و ... جوامع با یکدیگر در تعامل قرار گیرند .

میراث فرهنگی همان طور که بیان شد نشان از هویت هر جامعه بوده است .در سطح خرد باید آموزش را از تک تک افراد در خانواده ها شروع کرد .


  
توماس هیلر ? مدیر اجرایی شرکت بیمه عمر ماساچوست میو چوال و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است. هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد و خیلی زود یک پمپ بنزین مخروبه که فقط یک پمپ داشت پیدا کرد.او از تنها مسئول آنها خواست باک بنزین را پر و روغن اتومیبل را بازرسی کند.سپس برای رفع خستگی پاهایش به قدم زدن در اطراف پمپ بنزین پرداخت.
او هنگامی که به سوی اتومبیل خود باز می گشت دید که متصدی پمپ بنزین و همسرش گرم گفتگو هستند. وقتی او به داخل اتومبیل برگشت دید که متصدی پمپ بنزین دست تکان می دهد و شنید که می گوید :" گفتگوی خیلی خوبی بود."
پس از خروج از جایگاه ? هیلر از زنش پرسید که آیا آن مرد را می شناسد.او بی درنگ جواب اظهار داشت که می شناسد. آنان در دوران تحصیل به یک دبیرستان می رفتنند و یک سال هم باهم نامزد بوده اند. هیلر با لحنی آکنده از غرور گفت :" هی خانم ? شانس آوردی که من پیدا شدم . اگر با اون ازدواج می کردی به جای زن مدیر کل? همسر یک کارگر پمپ بنزین شده بودی ." زنش پاسخ داد :" عزیزم ? اگر من با او ازدواج می کردم ? اون مدیر کل بود و تو کارگر پمپ بنزین ."
بر گرفته از کتاب بهترین نکته ها و قطعه ها

  

چگونه خوش شانس باشیم؟

ریچارد وایزمن
روانشناس دانشگاه هارتفوردشایر


چرا برخی مردم بی وقفه در زندگی "شانس" می آورند درحالی که سایرین همیشه "بدشانس" هستند؟
مطالعه برای بررسی چیزی که مردم آن را "شانس" می خوانند، ده سال قبل شروع شد. می خواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه در خانه بعضی ها را می زند، اما سایرین از آن محروم می مانند. به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم "خوش شانس" و عده دیگر "بدشانس" هستند؟
آگهی هایی در روزنامه های سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس می کنند خوش شانس یا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگیرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سال های گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگی شان را زیر نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمایش های من شرکت کنند. نتایج نشان داد که هرچند این افراد به کلی از این موضوع غافلند، کلید خوش شانسی یا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است.  برای مثال، فرصت های ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگیرید. افراد خوش شانس مرتبا با چنین فرصت هایی برخورد می کنند، درحالی که افراد بدشانس نه. با ترتیب دادن یک آزمایش ساده سعی کردم بفهم آیا این مساله ناشی از توانایی آنها در شناسایی چنین فرصت هایی است یا نه. به هر دو گروه افراد "خوش شانس" و "بدشانس" روزنامه ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست. به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می گفت: "اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که این آگهی را دیده اید 250 پوند پاداش خواهید گرفت." این آگهی نیمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسیار درشت چاپ شده بود. با این که این آگهی کاملا خیره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی می کردند عمدتا آن را ندیدند، درحالی که اغلب افراد خوش شانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبی تر از افراد خوش شانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصت های غیرمنتظره را مختل می کند.  در نتیجه، آنها فرصت های غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر

امور از دست می دهند.  برای مثال وقتی به مهمانی می روند چنان غرق یافتن جفت بی نقصی هستند که فرصت های عالی برای یافتن  دوستان خوب را از دست می دهند. آنها به قصد یافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق می زنند و از دیدن سایر فرصت های شغلی بازمی مانند.
افراد خوش شانس آدم های راحت تر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند می بینند.  
تحقیقات من در مجموع نشان داد که آدم های خوش اقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ایجاد می کنند..
اولا آنها در ایجاد و یافتن فرصت های مناسب مهارت دارند،
 ثانیا به قوه شهود گوش می سپارند و براساس آن تصمیم های مثبت می گیرند.
ثالثا به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نیکی برای آنها رضایت بخش است،
و نهایتا نگرش انعطاف پذیر آنها، بدبیاری را به خوش اقبالی بدل می کند.
در مراحل نهایی مطالعه، از خود پرسیدم آیا می توان از این اصول برای خوش شانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم یک ماه وقت خود را صرف انجام تمرین هایی کنند که برای ایجاد روحیه و رفتار یک آدم خوش شانس در آنها طراحی شده بود. این تمرین ها به آنها کمک کرد فرصت های مناسب را دریابند، به قوه شهود تکیه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبیاری انعطاف نشان دهند. یک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشریح کردند. نتایج حیرت انگیز بود: 80 درصد آنها گفتند آدم های شادتری شده اند، از زندگی رضایت بیشتری دارند و  شاید مهم تر از هر چیز خوش شانس تر هستند.
و بالاخره این که من "عامل شانس" را کشف کردم.
چهار نکته برای کسانی که می خواهند خوش اقبال شوند:
به غریزه باطنی خود گوش کنید، چنین کاری اغلب نتیجه مثبت دارد.
با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شوید و عادات روزمره را بشکنید.
هر روز چند دقیقه ای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنید.
پیش از یک دیدار یا یک تماس تلفنی مهم، آن را برای خود مجسم کنید و خود را در آن موفق ببینید. بخت و اقبال اغلب همان چیزی است که انتظارش را دارید.


  

 0.jpg

ضرورت تفاهم

مسئله تفاهم میان گروه ها است .

جوامع اسلامی بایدسعی کند اتحاد و انسجام جایگزین اختلافات و مشکلات داخلی گردد و باید تمام گروهها و افراد اسلامی دست در دست هم داده و با همکاری یکدیگر بر مشکلات خویش فائق آیند .

چنانچه خداوند متعال در قرآن حکیم می فرماید: (( و اطیعوا الله و رسول و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین )).

همه با روح اتحاد پیرو فرمان خدا و رسول بوده هرگز راه اختلا ف و تنازع که موجب تفرقه میگردد, را نپویید که سبب ضعف و نابودی قدرت و عظمت شما می گردد بلکه همه یکدل در راه خدا پیدار بوده صبور باشید که همیشه خداوند با صابران است.            زیرا که تنازع و اختلاف مسلمین عصیان خدا و رسول است و موجب شکست وسستی در صحنه های داخلی و خارجی گردیده سبب میگردد که مسلمین  وجهه ی  مقدس خویش را از دست بدهند اگر چه لازمه ی این امر صبر و شکیبایی است.

پس هر کس نگوید من بهتر از دیگری هستم ( و دیگری را خانه نشین کند ) ،بلکه باید با روح تواضع و هدف بینی تمام گروهها با همدیگر اتحاد نمایند ،اگر چه هر گروه و حزبی دارای روشهای خاص و موضع گیری معینی داشته باشد ،اما با تواضع و فروتنی و دنبال کردن هدفی مقدس در صف واحد متحد گردیده و این بار سنگینی را به سر منزل مقصود برسانند .

و چنانچه شما ملاحظه می کنید یکی از اسباب قدرت غرب همین است که اگر چه هر حزبی دارای خصوصیت و اتجاهی است ،اما در چهار چوب قانون برای پیشرفت کشور خویش در رقابت می باشند و لذا در کشورهای غرب و بلوک غرب که با اصطلاح کشورهای دمکراسی هستند شما هیچگاه مشاهده نمی کنید که با قدرت سلاح و جنگ و غیره با یکدیگر معامله کنند – بلکه گوشه ای اندک از تفاهم و برادری اسلام را آنها عمل می کنند .

و چنانچه امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام در یکی از آخرین و صیتهای خویش فرمودند :

(( الله الله فی القرآن لا یسبقنکم با لعمل به غیرکم )) .

مبادا کفار موازین و احکام قرآن را برای پیشرفت خویش بکارگیرند و سیادت دنیا را از آن خویش گردانند و شما در حال جنگ و جدال بین خویشتن باشید و عمل به دستورات قرآن را ترک نمائید .

حال خود مشاهده کنید ،آیا به اخوت و وحدت کلمه که از اوامر قرآن  کریم است مسلمین بیشتر به آن عمل می کنند یا گروههای مسیحی و یهودی و دیگران در میان خود ؟

در اسرائیل با وجود اختلافات عقیدتی و سیاسی (البته در حد قانون و مصلحت مملکت) یک اخوت و تفاهمی حکمفرما است که کمتر در دیگر دول مشاهده می شود – و لذا سابقه ندارد که یک اسرائیلی بر سر اختلافات عقیدتی یا سیاسی و یا اقتصادی و ...        اسرائیلی دیگری را کشته باشد .

 وحال آنکه مسلمین در عمل به دستورات قرآن کریم . از دیگران مقدم هستند لازم است دست از اختلافات برداشته یک امت واحده گردند .

و لذا باید تعدادی از بزرگان و مصلحین قوم جهت نشستها و کنفرانسها و مصاحبه های مطبوعاتی و ملاقات با گروههای اسلامی و شخصیتها در جهت اتحادی نا گسستنی اقدام نموده و تمامی گروههای ملت را جمع نمایند .

http://www.ahmadh.blogfa.com

E:hosseinimonadian@yahoo.com


  

تفاوت مدیریت سازمانهای غیر دولتی در کشورهای در حال توسعه ( جهان سوم )

 

در دهه اخیر مقالات زیادی نگاشته شده است و مطالعات بسیاری بر روی تجزیه و تحلیل و بهبود مدیریت سازمانهای غیر دولتی از جمله در سطح اجتماعی و اقتصادی در جهان سوم صورت گرفته است . به طور متناوب بر روی مباحثی از جمله :

الف ) سکوت سازمانهای غیر دولتی در پذیرش مشکل مدیریتی در اینگونه سازمانها

ب ) فنون و روشهای مدیریتی که در سازمانهای دیگر تجاری و دستگاههای دولتی در کشورهای غربی بکار برده می شود که مرتبط با سازمانهای غیر دولتی نمی باشند .

کارگاهها و دوره های آموزشی درباره NGO ها ، قواعد مدیریتی نگاشته شده درباره سازمانهای غیردولتی در مجلات و نشریات مرتبط به این مسئله که  NGO ها اکنون نیاز به بهبود مدیریت موثر را درک کرده و آنرا پذیرفته اند ، اشاره دارند .این مقاله به این سوال که موارد خاص درباره مدیریت سازمانهای غیر انتفاعی (غیر دولتی ) ، سازمانهای ارزشی فعال در زمینه توسعه اجتماعی چه چیزهایی می باشد ؟ پرداخته است .بسیاری از پیشرفهای مدیریتی و خدمات آموزشی ( مقالات و کتب ) در دسترس برای سازمانهای غیر دولتی بر اساس تجربیات حاصل از عملکرد سازمانهای مشابه در کشورهای پیشرفته (شمالی ) می باشد .

درست است که سازمانهای غیر دولتی این سوال را ازخود بپرسند که :

  کدام تئوری و نظریه برای آنچه که هستیم ، جایی که هستیم و آنچه که انجام میدهیم مناسب می باشد ؟

اما سازمانهای غیر دولتی برای پاسخ دادن به این سوال مشکل دارند زیرا که آنها نمیتوانند به راحتی تفاوتهای بحرانی میان خود و سازمانهایی که هدفشان توسعه اجتماعی و اقتصادی در جهان سوم می باشد و دیگر سازمانهایی که هدفشان سود آوری یا گسترش در سطح بین المللی است را دریابند . سازمانهای غیر دولتی نادرتا تفکری روشن از امتیازات و تقاضاهای مهم مدیریت میان خود و انواع دیگر سازمانها دارند . در نتیجه سازمانهای غیر دولتی به سختی می توانند تصمیم بگیرند که کدام نوع مدیریت برای بهبود و نهایتا چگونگی پیشرفت مدیریتشان مناسب می باشد .

تا زمانیکه تئوریهای مدیریت خیریه ای می تواند کمک روشنی باشد که در بعضی کتب منتشر شده اند ، من معتقدم که اغلب تلاشهای توسعه ای سی ساله مبنایی برای تشخیص تفاوتهای مهم مدیریت سازمانهای توسعه اجتماعی با دیگر سازمانهای تجاری ایجاد نموده است . تجزیه و تحلیل تفاوتهای بین سازمانهای بازرگانی و دولتی و غیر انتفاعی می تواند به

الف ) تعیین روشهای مناسب بهبود مدیریت سازمانهای غیر دولتی

ب ) تعیین خدمات مدیریتی در دسترس که مناسب سازمانهای غیر دولتی می باشند

پ ) ایجاد بینش و خود باوری بیشتر در مباحثی پیرامون توانایی و عدم توانایی الگو گیری از موارد مشابه در سازمانهای تجاری و دولتی در کشورهای پیشرفته (شمالی ) ، کمک بسیاری رساند .

با تمرکز بیشتر روی خدمات سازمانهای غیر دولتی از جمله پیشرفتهای اجتماعی ، اقتصادی روستایی در کشورهای پیشرفته ، این مقاله سعی دارد تا دلایل تفاوت مدیریت این سازمانهای غیر انتفاعی با دیگر انواع سازمانها را بررسی نموده و آنها را بیان نماید . چهار عامل که این تفاوتها را ایجاد کرده اند عبارتند از :

اول : رابطه میان تولید کنندگان و مشتریانی که سازمان بدست می آورد

دوم : روابط محیطی سازمان

سوم : منابع مالی سازمان

چهارم : تفاوت در آیین نامه عملکرد سازمانی در برخورد با مشتریان

خوشبختانه با دانستن تفاوتهای سازمانهای غیر دولتی در زمینه های مذکور موقعیتی بهتر در تصمیم گیری چگونگی کاربرد بهبود تواناییهای مدیریتی این سازمانها برای انتخاب روشهای پیشنهادی و مهمتر از آن درک بیشتر موارد کاربردی علوم مدیریتی در سازمانهای غیر دولتی حاصل خواهد شد .

رابطه بین تولیدکنندگان و مشتریان :

همه سازمانها به یک هدف فعالیت می کنند ؛ دستیابی به تولید یا ایجاد چیزی . هر چند نوع رابطه بین تولید کنندگان و مشتریان با تفاوت فاحش سازمانهای تولیدی و بازرگانی با دولتی و آژانسهای توسعه ای ، تقاضای مدیریتی متفاوتی ایجاد می نماید . در شرکتهای تجاری بطور معمول کارمندان کاملا تحت نظارت و کنترل مدیر فعالیت می کنند . آنچه به عنوان تولید ، چه کالا و چه خدمات به مشتری فروخته می شود بر مبنای میزلان خرید مشتری تعیین می گردد که مناسب تولید مجدد می باشد یا خیر .

خریداران پول می پردازند ، مالکیت بدست آورده و معمولا اینجاست که رابطه بین مشتری و سازمان پایان می یابد . تولید فروخته شده و کاملا به مشتری واگذار می گردد . تعامل بین مشتری و سازمان بر مبنای فروخته شد می باشد که بر پایه داد و ستد بوده و بیشتر اوقات زود گذر می باشد .

میزان کنترل تعیین شده یک مدیر شامل مشتری نمی شود بلکه شامل مراحل تولید در داخل سازمان می باشد . سازمانهای دولتی کارمندانی تحت عنوان مستخدمین اجتماعی و مشتریانی تحت عنوان شهروندان دارند . برای مشتری یک سازمان دولتی محصولات عبارتند از :

قوانین ، امنیت ، ارزش پولی ، طرحها و نقشه های بلند مدت ، خذمات رفاهی و اجتماعی ، طرحهای عمرانی و زیر بنایی ، کنترلهای قانونی و اجرای آنها .

دوباره مستخدمین اجتماعی و مشتریان مجزا از یکدیگرند ، اما تحت اهمیت اصلی مشتری بطور معمول در ترکیبی از چیزی که محصولات دولتی می باشند . برای مثال ، کشاورزان آفریقایی اغلب نیاز به دستیابی به اهداف دولتی در محصولات کشاورزیشان بوده و تنها به قیمت ثابتی در بازار که توسط دولت تعیین گردیده محصولات خود را به فروش می رسانند . بنابراین در شرایط حقیقی مشتریان سازمانهای دولتی در عین کارمند نبودن ملزم به تولید و خرید محصولات سازمانهای دولتی می باشند . روابط بین مشتری و دولت اغلب ثابت و اجباری می باشد .

مقارنه شهروندی و مشتری بودن از یکسو و تولید کننده بودن از سوی دیگر ایجاد تعدیل و قدرت و اعتبار را ممکن ساخته است .

اینجا حیطه کنتذل خدمتگذاری اجتماعی مشتری بودن را احاطه کرده و بعلت روابط اجباری تحمیل شده بوسیله وظایف قانونی و مراحل تولید هم در درون و هم در بیرون موسسه اجتماعی می باشد . تجربه نشان داده که مردم عوام ، کسانی می باشند که پیشرفت را خودشان ایجاد می کنند نه سازمانهای غیر دولتی و اعضای آنها . مردم عوام باید فرایندهای توسعه اجتماعی و فوایدش را در صورت تحمل و شکیبایی خود بوجود آورند . این حقایق امر می کند که سازمانهای غیر دولتی با مشتریان بعنوان تولید کنندگان حقیقی محصول سازمان رابطه برقرار می کنند . ( به رسمیت شناختن مشتری و تولید کننده در قالب یک نفر )

بنابراین برتری یک سازمان غیر دولتی در ادامه یافتن مرزهای سازمانی آنست ، فراتر از سازمان تا انجمنها و اجتماع . بعلت اینکه فرایند تولید بوسیله مردم صورت می گیرد ، آنهم در بیرون سازمان . بر خلاف موسسات بازرگانی ، مدیران سازمانهای غیر دولتی باید بعنوان تولید کننده / مشتری را آورده و تنها تواناییهای آنان از طریق محاوره و مذاکره به عرصه ظهور برسانند . هر چند درگیری یک سازمان غیر دولتی با مشتریان در توسعه اجتماعی آنهاست که آنی و زود گذر نیست ، ولی نباید پایدار باشد البته اگر از ایجاد وابستگی اجتناب گردد .

بطور خلاصه در موسسات تجاری ، مشتری و تولید کننده از یکدیگر منفک بوده و تعامل موقتی بر پایه دا و ستد بنیان گردیده است . در موسسات دولتی ، یک شهروند هم می تواند مشتری باشد و هم تولید کننده و رابطه بر اساس کنترل تعریف شده است ، اما در سازمانهای غیر دولتی مشتریان خود تولیدکنندگان هستند و تعامل موقت بر پایه مذاکره بنا شده است .

 

روابط با دنیای خارج از سازمان :

سه نوع سازمان بازرگانی ، دولتی و سازمانهای غیر دولتی تمایل به پذیرش خط مشی های مشخص بای رابطه با محیط خارجی خود دارند .

برای محافظت خودشان در برابر شرایط ناسازگار در دنیای خارج از سازمان موسسات بازرگانی دو دستور العمل مهم را بکار میبرند :

اول : آنها تلاش دارند تا خود را با مجزا کردن خود از محیط از تاثیرات محیط خارجی ، در جهت بدست آوردن سود آوری بالاتر و حفظ سیستم تولید پیوسته و منسجم سازمان را محافظت نمایند .

ایجاد سپر سهامی ، در برابر قرار دادهااز طریق تهیه کنندگان بیمه پول به میان نهاده و مذاکره بیش از اعتبار حواله کرد بانک جهت حمایت و پشتیبانی از جریان وجه نقد معمولا در سازمانهای بازرگانی که تلاش دارند تا فرایند تولید را مجزا کنند بکار گرفته می شود .

دوم : سازمانهای تجاری سعی می کنند تا شرایط دنیای خارج و تاثیر آن بر رئی سودشان را بصورت نرمال از طریق تبلیغات یا خرید سهم دیگر رقبا یا دستکاری بازار حفظ نمایند . آنها تلاش می کنند تا بازاری با شرایط مناسب برای محصولات خود ایجاد کنند و برای اینکار پول زیادی صرف می کنند .

سازمانهای دولتی از سوی دیگر قدرت ایجاد محیط داخلی منحصر به فرد خودشان دارند . قوانین و مقررات ، معیارها ، مالیات ، سهمیه ها ، برنامه ریزیها ، تشویقات وابزار قدرتی که در اختیار سازمانهای دولتی می باشد. از ابتدایی ترین خطی مشی های سازمانهای دولتی در برابر دنیای خارج سازمان معمولا یکی از قوانین و کنترلهاست .تا درجه ایکه یک سازمان دولتی سعی می کند تا با نظارت از جنبه اقتصادی ، اجتماعی وتغییر دادن فرهنگ زندگی ، کنترل و قانونگذاری در زمینه دیدگاه و طرز تلقی که از دنیای خارج سازمان دارند بر آن کنترل داشته باشند . مدیریت درونی و بیرونی بر اساس قدرت مشروع سازمانی خود بصورت دلخواه مراحل مردم سالاری عمومی را هدایت می نماید .

آژانسهای تعیین معیار توسعه بندرت ابزار قانونی کنترل را در اختیار دارند . بعلت اینکه مشتریان در واقع خود توسعه را بوجود می آورند ، سازمانهای غیر دولتی باید در جستجوی تکمیل خود با کمک محیط بیرونی باشند . بصورت معمول از طریق مذاکره و محاوره با انجمنها . طبیعتا دستیابی به توسعه اقتصادی و اجتماعی بوسیله بخش غیر دولتی به معنای سازمانهای غیر دولتی است که باید در مقابل سازمانهای دولتی عمل نمایند . آنها باید شنوا بوده ، پاسخگو باشند ، پذیرا و جذب کننده عوامل محیطی موثر باشند . قابلیت خاص سازمانهای غیر دولتی برای مدیریت این عوامل محیطی بسیار ضروری است .

مغایرت و تقبل بین سه نوع سازمانها در روابط محیطی آنها در نتیجه مجزا سازی یا دستکاری ،اختیار یا کنترل مشروع ، یا مذاکره و اتحاد با عناصر مختلف جامعه می باشد .

منابع سازمانی :

سه مرز مهم بین سازمانهای تجاری ، دولتی و غیر دولتی منبع مالی است که آنها برای انجام وظیفه و حفظ بقای خود به آن  نیازمندند . موسسات تجاری منابع خود را از مشتریانیکه در قبال کالا یا خدمات دریافتی پول می پردازند تهیه می کنند . مشتری و منبع به همدیگر وابسته اند .

در موسسات دولتی منابع از طریق مردم از مالیات و پرداخت مالی آنها برای برخی از خدمات که دریافت کرده اند فراهم می کند . باز هم مشتری و منابع به یکدیگر وابسته اند .

سازمانهای غیر دولتی برای منابع مالی نیاز مند ماموریت و هدایت آن از روشهای مختلف می باشند . از طریق اهداکنندگان و ندرتا از طریق مشتریان منابعمالی تهیه می گردند.مشتری و منابع سازمانی از یکدیگر منفک می باشند . این حقیقت که مشتری خدمت دریافت می کند و منبع وجوه مورد نیاز سازمانهای غیر دولتی نمی باشد تا وظایف خود را انجام داده و بقیا سازمان را حفظ نمایند . دلیل مهم تفاوت مدیریت بین سه نوع سازمان همین مسئله می باشد . این جدایی یاد آور این مسئله برجسته می باشد که دارایی می تواند مبع دلایل بسیاری از نظر کاربرد منابع همچون نقشهای بحرانی در بهبود سازمان و عملکردهای آن باشد نیست . برای مثال مدیریت و نحوه اجرای آن بوسیله سازمانهای غیر دولتی که منابع از مشتریان منفک می باشد با مسائلی همچون گوناگونی ، تعارض ، پاسخگویی ، رواج نامناسب هدایت خدمات ،نگهداری همیشگی خدمتگذاری ، عدم علاقه مندی به تغییر تقاضا ، ترجمه درخواست و نیاز مشتری به دنیای اهداکنندگان و رشد حکمفرمایی سازمان غیر دولتی بوسیله تامین کردن در عوض نیاز مشتریان روبرو می باشد .

نظارت بر اجرا :

توضیحات نامشابه بالا بر روشی که سازمان عمل می کند و می تواند آنرا ارزیابی کرده و با مشتری تنظیم نماید . بازخورد رضایت مشتری در سازمانهای تجاری مستقیم است و معمولا سریع مشخص می شود . ضرر ناشی از فروش پیام بسیار خوب و روشن به سود مورد تقاضای سازمان است که گاهی اوقات اشتباه می باشد .

توانایی شهروندان در نشان دادن رضایت یا عدم رضایت به دولت می تواند سریع باشد بخصوص بطور شایع و گسترده . برای مثال بصورت اعتراض عمومی یا ساختار یافته تر بصورت نافرمانی گسترده اجتماعی مثلا گریز از مالیات در مقیاس بزرگ . در بلند مدت ، احساس مردم درباره عملکرد دولت می توند مرتبط با گزینش فرایندها باشد البته در جاییکه عدالت وجود داشته باشد . در هر حال معمولا چنین معیارهای عملکردی بیان غیر مستقیم نحوه عملکرد می باشد . زمان زیادی برای تغییر موثر دیوانسالاری به مردم سالاری و معمولا کاهش اجرای حکومت مستقل (صرف) گرفته می شود صرف می گردد.

قدرت مشتریان برای تهیه بازخورد از طریق سازمانهای غیر دولتی به اهداکنندگان حتی در بهترین شرایط نیز مشکل می باشد . در هر حال اغلب از آن ممانعت بعمل می آید ، بخصوص وقتی مشتری در مکان دیگر مقیم (ساکن ) باشد . در این امر هر تغییر منظمی در نیروی مصرف شده از میزان برآورد شده به سمت سود از فعالیتهای یک سازمان غیر دولتی تهیه کننده حقیقی منابع سازمان غیر دولتی از طریق اعتماد سازی است . اهداکنندگان بسیار محدودند البته اگر موجود نباشند .

از اینرو ارزیابی عملکرد سازمانهای غیر دولتی و تنظیم آن از طریق بازخورد مشتری برای تهیه کننده منابع بندرت قابل انجام می باشد . ارزیابی نمی تواند بطور کافی ( و شایسته ) عملکرد را برآورد نماید . اما هنوز هم ابزار یست که بیشترین کاربرد را در ارزیابی و تخمین عملکرد سازمانی داراست . سازمانهای غیر دولتی باید مکانیسمهای دیگری برای تهیه این ارزیابی عملکرد ایجاد نمایند . همه این مقدمات برای نشان دادن یک مجموعه از ارزشهاست که برای وجود یک سازمان غیر انتفاعی ، منطقی و بنیادی می باشند . ارزشها حیاتی هستند زیرا که آنها نیازهای انگیزاننده جهت هویت بخشی ، هدایت و وحدت کارکنان نیازمند کاراثر بخش و تعیین وظایفی است که باید حکمفرما باشند ، مهارتهای مورد نیاز ، برابری بین اعتماد و نظارت ، چه کسی می تواند تصمیم گیری کند و در چه سطوحی ، محدودیتهای برنامه ریزی ، نحوه پاسخگویی و میزان توانایی ، چگونگی  توسعه و گسترش و اینکه چه کسانی فرایندها را تغییر می دهند ، می باشد .

این تقبلات و مغایرتها ، به علاوه تفاوت در سیستمهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در کشور های جهان سوم ، همگی به رقبای یگانه برای بهبود مدیریت اجتماعی ، اقتصادی سازمانهای غیر دولتی تبدیل شده اند که قصد دارند تا به داوطلبان و فقرا منفعت برسانند . سازمانهای غیر دولتی باید به آژانسهایی که در حال حاضر شروع به پیشنهاد کمک به آنها کرده اند تا موثرتر و کارآرا تر باشند از دید و منظر یک فرصت بنگرد . آنها باید تلاش کنند تا تجربیات کسانیکه از این کمکها استفاده کرده اند را بدست آورند . به نظر می رسد ، برای مثال کاربرد این روشهای بدست آمده مدیریتی بوسیله سازمانهای غیر دولتی کشورهای جنوبی ممکن است مناسبتر از سازمانها یشمالی باشد . تلاش برای دستیابی به مدیریت سازمانهای غیر دولتی از طریق پذیرش سریع و راحت و بکارگیری روشها و برنامه ها ی انواع دیگر سازمانها که در کشورهای غربی واقع شده اند بدست آمده است محدود می باشد . تفاوتها شامل مسائل بسیار مهمی می باشد . زمان آن رسیده است که وضعیت توسعه خرد اجتماعی ، اقتصادی بوسیله بخش سوم در جهان سوم اصلاح گردد .

ضروریست که سازمانهای غیر دولتی درباره تجزیه و تحلیل فعالیتهایشان روشهای بیشتری یاد بگیرند . برای بکارگیری منظم تر اولویت بالاتر در تخصیص داراییها برای سازمانهای غیر دولتی از طریق خود ارزیابی و سهیم شدن در تجربیاتی که موسسات مشابه قبلا داشته اند ، می باشد .

بسیار قابل توجه است که در هر حال بزرگترین فرصت برای ذینفعانی است برای بهبود کارآیی سازمانهای غیر دولتی و ایجاد دید گاه ارزشی در جامعه آینده ، از طریق هدایت عملکرد سازمانهای غیر دولتی فقیر به عنوان مسیر نیل به آن در زمان حال می باشد .

 نویسنده مقاله : آلن فاولر مترجم : مریم علی نژاد

 


  

مروری بر ساختار، توانایی ها و نقش های
سازمانهای غیردولتی

اشاره
دیدگاهی که اکثر برنامه ریزان و سیاستگذاران دولتی از مفهوم توسعه دارند، باآنچه که در عمل وجود دارد، متفاوت است. این امر باعث شده است مردم که اغلب مخاطبان اصلی فرایند توسعه هستند، برداشتی متفاوت و گاهی متناقض از آن داشته باشند. توسعه در مفهوم درست آن به معنای مشارکت دادن مردم و سازمانها در تمام مراحل آن است. تنها در این مورد است که مردم و سازمانهای مردمی یا غیر دولتی به طور مستقیم یا غیرمستقیم از نتیجه ی آنچه که ساخته و پرداخته اند، بهره مند خواهند شد.

تحقق مشارکت، موجب توسعه ای مردمی خواهد شد. امروز در کشورهای توسعه یافته، مردم از طریق نهادهای مختلف اجتماعی، سازمانهای اقتصادی، سیاسی و آموزشی، در تصمیم گیریهای علمی، تخصصی، تجاری در قالب سازمانهــای رسمی و غیررسمی و در زمینه های گوناگون فعالیت دارند. این در حالی است که در کشورهای در حال توسعه، به دلیل اشتباه در تعریف جایگاه مردم و دولت، مردم و سازمانهای غیردولتی از نقش ضعیفی در امر توسعه برخوردار می باشند.

باوجود قدمت فعالیت و حضور سازمانهای غیردولتی در کشور که به نوعی جزء جدایی ناپذیر فرهنگ ملی و مذهبی ما بوده است، در سالهای اخیر به دلیل مفهوم سازی جدید آنها، به ویژه در مطالعات اجتماعی و اقتصادی و نیز ظهور مراجع تعیین صلاحیت سازمانهای غیردولتی (
NON - GOVERNMENT ORGANIZATION) برای به رسمیت شناختن آنها، تاریخچه حضور و ایفای نقش این سازمانها در سطوح محلی، منطقه ای و ملی نادیده انگاشته شده است. باتوجه به اینکه منابع طبیعی در کشور درصد بسیار بالایـــی از سطح کشور را در بر می گیرد و زیربنای توسعه اقتصادی، اجتماعی و ملی را تشکیل می دهد.


تجارب تجارت جهانی نشان می دهد که سازمانهای غیردولتی (
NGOS)بـاایفای نقشهای نظارتی، بسیج، جذب و هدایت منابع انسانی، مادی و معنوی می توانند بهترین نمود از مشارکت مردمی باشند که باانسجام بخشی به گروههای انسانی هم هدف، راه گشای دستیابی به اهداف توسعه پایدار در منابع ملی باشند.

به طور کلی، اصطلاح سازمان غیردولتی در مورد موسساتی به کار می رود که مستقیماً از بودجه دولتی استفاده نمی کنند و اعضای آنها در مقابل فعالیتی که انجام می دهند، مسئولیت تفویض شده دولتی ندارند. گاهی این اصطلاح هم مفهوم «سازمانهای مردمی» (
PEOPLE ORGANIZATION)یا به اختصارPO به کار برده می شود.

سازمان ملل متحد، اصطلاح
NGO را به هر گروه غیرانتفاعی داوطلبانه از شهروندان جهانی اطلاق می کند که در سطح محلی، منطقـه ای و بین المللی تشکیل شده باشد. آنها نظریات وارزیابیهای کارشناسی خود را ارایه می دهند و همچون مکانیزم هشداردهنده عمل می کنند و در اجرای توافق نامه های بین المللی، همکاری و نظارت دارند.

ارایه مفاهیمی از ساختار سازمانهای غیردولتی، برای ساختار کارکردی این سازمانها، مطالعه جایگاه مشارکتی
NGOها در توسعه اقتصادی و صنعتی کشور، بررسی قوانین مربوط به فعالیت سازمانهای غیردولتی در افغانستان و مقایسـه ای کوتاه میان سازمانهای غیردولتی در کشورهای شمال و جنوب، محورهای مهمی بودند که در این گزارش ویژه مطرح شده است. که در پایان راه کارهای اجرایی برای رشد و همکاری بیشترNGOها در حل مسایل صنعت، مدیریت و اقتصاد کشور ارایه خواهد شد.


مفاهیم مرتبط با ساختار سازمانهای غیردولتی
ساختار یک سازمان غیردولتی بیان کننده چارچوب مشترک و دربردارنده عناصر تشکیل دهنده آن سازمان، همچنین روابط حاکم در بین آنها است.
ساختار سازمانهـای غیردولتی، بدین گونـه دسته بندی شده اند: 1 - نهادهـای موثر اجتماعـی؛ 2 - تشکیلات؛ 3 - رهبریت گروه؛ 4 - مدیریت؛ 5 - هدف از تاسیس؛ 6 - رسمیت یافتگی و پویایی گروهی؛ 7 - اعضاء 8 - منابع (توان اقتصادی).

هریک از سازمانهای غیردولتی در بستری به نام نهاد اجتماعـــی شکل گرفته و رشد کرده اند. انسانها در ارتباط متقابل و تعامل با یکدیگر، شکلهایی از مناسبـات را به وجود مـی آورند که هویت خاصی دارند و سازوکارهای عمده ای را برای منظورهای مختلف در اختیار جامعه قرار می دهند. نهادهای اجتماعی، پایدارترین شکل مناسبات انسانی وتعیین کننده روشهای انجام رفتارهای اجتماعی استقرار یافته هستند که کارکردی خاص را مدنظر قرار می دهند.

نهادهای عمده اجتماعی، معمولاً شامل پنج نهاد فرهنگی - مذهبی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی و خانواده می باشند. هریک از سازمانهای غیردولتی متوجه گروههای انسانی می باشند که به اتکای یک نهاد اجتماعی تکوین یافته اند. نهادهای اجتماعی، اهداف تاسیس هر سازمان غیردولتی را تعریف می کنند و برمبنای این اهداف، رسمیت یابی آنها را تضمین مــــی نماید. به طور مثال، یک سازمان غیردولتی با اهداف اصلی اقتصادی به دلیل در اختیار داشتن و مالکیت منابع، به سرعت از سوی اعضای نهادهای اقتصادی مانند بازار به رسمیت شناخته خواهد شد.

شیوه مدیریت سازمانهای غیردولتی، از نوع مردمی و مشارکتی است. غالباً، همه و یا اکثر اعضاء در یک سازمان غیردولتی مشارکت داشته و برای احراز پستهای مدیریتی، دارای شانس مساوی هستند. در حالی که در سازمانهای دولتی، رابطه ی صف و ستادی حاکم می باشد و تصمیمات به طور متمرکز اتخاذ می شود.

بررسی عبارات مفهومی مرتبط با ساختار سازمانهای غیردولتی، چهار ویژگی عمده را مشخص می سازد:
1 - تقریباً تمام سازمانهای غیردولتی متشکل از افرادی است که انگیزه بالایی برای فعالیت در جهت هدفی خاص دارند؛
2 - اعضاء در سازمانهای غیردولتی، به طور داوطلبانه فعالیت می کنند؛
3 - بیشتر سازمانهای غیردولتی به دنبال سود به معنای کسب درآمد نیستند، به عبارت بهتر اکثر سازمانهای غیردولتی غیرانتفاعی می باشند؛
4 - غالباً این سازمانها باتوجه به اهداف ویژه ای تعریف می شوند.
گذشته از موارد ذکرشده، دو مفهوم دیگر نیز اغلب در تعریف و تشخیص ساختار یک سازمان غیردولتی به کار برده می شود. ساختار قانونی یک سازمان دولتی، بوروکراتیک است. تصمیم گیری در یک سازمان دولتی، از بالا به پایین است در حالی که در سازمانهای غیردولتی، رسمی گرایی اداری کمتر به چشم می خورد و تصمیم گیری، جمعی و مشارکتی است.
این سازمانها در زمینه های وسیعی فعالیت می کنند. برخی از آنها دارای زمینـه فعالیت ویژه ای مانند حقوق بشر، محیط زیست و بهداشت خانواده وامثال آن می باشند؛ برخی نیز اهداف کلی و فراگیری مانند توسعه پایدار و توسعه همـــــه جانبه در یک منطقه و یا در سطح بین المللی را در نظر دارند.

سازمانهای غیردولتی درافغانستان از قدمت چندین صدساله برخوردارند. این امر زمینـــــه های لازم برای گسترش سازمانهای غیردولتی را در کشور فراهم می کند. با چنین دیدگاهی، دیگر این سازمانها نه تنها وارداتی نیستند، بلکه از بستر تاریخی و از هویت فرهنگی نیز برخوردار خواهند بود.
اگرچه این نکته نیز نباید فراموش شود که به جز در بخشهای جامعـــــه شناسی روستایی و کشاورزی (از قبیل: بنه، حراثه، یاور و امثال آن)، مطالعه زیادی در این باره، در کشور انجام نگرفته است.
ابتدا سازمانهای غیردولتی با توجه به اهداف اصلی آنها به دو گروه 1) سازمانهای مردمی - غیردولتی با اهداف اصلی اقتصادی و 2) سازمانهای مردمی - غیردولتی با اهداف اصلی غیراقتصادی، تقسیم شده اند.
توجه به هدف اقتصادی بودن یک سازمان، زیربنایـــــی ترین گرایش آن سازمان را تشکیل می دهد و به معنای آن است که اساساً سازمان و اعضای آن آیا به دنبال کسب منفعت و سود هستند و یا به دنبال هدف فراتـری مـــی باشند، مانند شناخت و تاثیر اجتماعی با هدف ارتقای فرهنگی، مذهبی، آموزشی، سیاسی، رفاه و عدالت اجتماعی.

سطح دوم برای دسته بندی انجام شده براساس «میزان رسمیت یافتگی» آن سازمان است. این سازمانها را می توان از نظر میزان رسمیت یافتگی، در سه دسته، مشخص و تعریف کرد: اولین دسته شامل گروههای غیررسمی و سازمان نیافته، دومین، شامل سازمانهای شناخته شده از سوی مردم (حقوق عرفی) و نهایتاً دسته سوم شامل سازمانهای مردمی و غیردولتی رسمیت یافته از نظر قانونی می باشند.

دسته اول، گروههایی هستند که از پویایی برخوردارند. غالباً این گروهها متوجه یکی از نهادهای عمده اجتماعی می باشند. در دسته دوم، گروههای استقرار یافته اجتماعی قرار دارند؛ اکثـر این گروهها را می توان در قالب شبه سازمانها مشخص ساخت. تشکلها، و جمعیتهای محیط زیستی در این دسته بندی قرار می گیرند. در دسته سوم، گروههای سازمان یافته قرار دارند. این سازمانها نه تنها از سوی مردم و عرفاً شناخته شده اند، بلکه قانون نیز به آنها رسمیت لازم را اعطاء کرده است. انجمنهای تخصصی و شرکتهای ثبت شده تجاری در این دسته قرار می گیرند.

مفاهیم مرتبط با کارکرد سازمانهای غیردولتی
کارکرد(
FUNCTION
) یک سازمان غیردولتی مبین توابعی رفتاری است که عوامل مختلف و ساختاری را به کار گرفته و در نهایت منتج به هدفی خاص می شود.

گذشته از هدفی که بانیان یک سازمان غیردولتی در تاسیس آن داشته اند، در عمل هر سازمانی اهدافی را دنبال می کند. عمده ترین اهدافی را که سازمانهای غیردولتی اغلب به دنبال آن می باشند عبارتند از:

1 - اطلاع رسانی و آگاه سازی عمومی (ارتباطات)؛
2 - جلب مشارکت مردمی (بسیج مردمی)؛
3 - جذب سرمایه ها و منابع کوچک مردمی (بسیج منابع)؛
4 - ایجاد، گسترش و تقویت هماهنگی میان دولت و مردم (هماهنگی)؛
5 - ایجاد، گسترش و تقویت تفاهم میان مردم ملل مختلف؛
6 - پایداری در تولید و مصرف؛
7 - گسترش نظارت عمومی؛
8 - ارزیابی فعالیتها و پروژه های عمومی؛
9 - افزایش بهره وری در استفاده از منابع.
هریک از اهداف نه گانه بیان شده، متوجه بخشی از مدیریت دلخواه این سازمانها بر روی منابع عمومی کشور است. بررسی هریک از عبارات مفهومی ذکرشده گویای این مطلب مهم است که تمام سازمانهای غیردولتی به دنبال ایجاد و گسترش امنیت در فرایند توسعه اجتماعی و اقتصادی می باشند.

بسیاری از پــروژه های محلی، ملی و منطقه ای به دلیل نیاز شدید به سرمایه و نیروی کار، یا اساساً به مرحله اجرا درنیامـــده و یا نیمه تمام می مانند و هزینه های بسیاری را بر مردم تحمیل می کند.

سازمانهای غیردولتی در این مورد به عنوان یک تسهیل کننده عمل کرده و با جلب مشارکت مردمی و جذب سرمایه های کوچک و هدایت آنها، علاوه بر ایجاد تفاهم اجتماعی، اجرای پروژه های محلی و ملی و امثال آن را تسریع می کنند. از سوی دیگر، این سازمانها با اعمال نظارت و ارزیابی فرایند انجام فعالیتها، مردم را از پیشرفت کار، مسائل و مشکلات و امثال آن آگاه می نمایند. همه این موارد از مزایای حضور و فعالیت سازمانهای غیردولتی در سطح جهان است.
از میان اهداف نه گانه ای که به آنها اشاره شد، سه هدف شامل جلب مشارکت مردمی، جذب سرمایه های کوچک و نظارت و ارزیابی از اهمیت و جایگاه بالاتری نسبت به سایر اهداف برخوردار می باشند.
همچنان که نگاره ی زیر نشان می دهد، کارکرد سازمانهای غیردولتی، متوجه ابعاد مختلف مشارکت آنها است. مشارکت سازمانهای غیردولتی بر روی منابع، به طور مستقیم یا غیرمستقیم اعمال می شود. مشارکت مستقیم بر منابع از سوی این سازمانها، غالباً متوجه ساختاری بااهداف اصلی اقتصادی است که کارکردهای آن متوجه مالکیت منابع و دست یابی به رفاه و آسایش می باشد.

معانی مشارکت در ارتباط با سازمانهای غیردولتی
مشارکت غیرمستقیم بر منابع، هدفی والاتر را دنبال می کند. این قبیل سازمانها اغلب در قلمرو اجتماعی، سیاسی، فرهنگی فعالیت مـــی کنند و به دنبال شکوفایی و بالندگی معنوی می باشند. نتیجه چنین مشارکتی، سهیم شدن در قدرت است.

هرچند اکثر اندیشمندان تنها راه توسعه کشورهای در حال توسعه را انتقال فناوری از کشورهای توسعه یافته دانسته اند، ولی غالباً پیامدهای نامطلوب آن را نادیده گرفته اند؛ پیامدهایی که عمدتاً به دلیل تضاد فرهنگی میان دهنده و گیرنده فناوری وجود داشته است. سازمانهای غیردولتی باتوجه به این امر، فرهنـگ سازی را از کارکردهای اصلی خود قرار داده اند تا فاصله درک شده را برطرف و راه توسعه ای بادوام و پایدار را هموار کنند. هریک از سازمانهای غیردولتی، به تبع اهداف از پیش تعیین شده خویش و توانایی اعضاء و گروه خود، این فرهنگ سازی را تفسیر و باروش خاص خود در عملی نمودن آن می کوشد.

توسعه پایدار
عنوان سازمان غیردولتی را به شرکت اطلاق نمی کنیم. شرکت یک موسسه ی انتفاعی است که سهام و سهامدار دارد و سود حاصل از فعالیتهـا. بین سهامداران آن تقسیم می شود. اما سازمان غیردولتی، در کنار شرکتها و دولت که انتفاعی هستند، موسساتی غیرتجاری اند، یعنی سود حاصل از فعالیتها - چنانچه سودی داشته باشند - صرف اهداف موسسه می شود.

سازمانهای غیردولتی، غیرسیاسی اند و بااهداف بشردوستانه تشکیل می شوند. در افغانستان سابقه کار خیریه و غیردولتی، هم از نظر اسلامی و هم از نظر افغانی بودن، بسیار طولانی است. اما در سالهای اخیر و به دنبال رشد سازمانهای غیردولتی در دنیا، که نقشهای جدید و متنوعی دارند، در افغانستان نیز این سازمانها متولد شدند و یا به عبارت دیگر توسعه و رسمیت یافتند.
سازمانهای غیردولتی در کنار بخش خصوصی و دولت، توسعه ی پایدار را تشکیل می دهند، توسعه ی پایدار و متوازن در کشور ارتقاء نمی یابد مگر این که این سه بخش در کنار هم به فعالیت بپردازند.

NGO
ها براساس نوع و علاقه به فعالیت و موضوع خاص، در حوزه های متفاوتی اعم از محیط زیست، زنان، خیریه، مبارزه با ایدز و مواد مخدر، جوانان، مذهب، صلح و حقوق بشر، کارآفرینی و کارگستری به شکل کمک به پروژه های دولتی، نظارتی بر اقدامات دولت، انجام فعالیتهای الگویی و یا فعالیتهای ترویجی. مشغول خدمت رسانی به گروههای ذی علاقه هستند.


سازمانهای غیردولتی، فعالیت اقتصادی و صنعتی کمتری به معنای انجام فعالیتهای تولیدی دارند. در حقیقت بیشتردر سیاستگذاریها؛ جهت دهی به سیاستهای صنعتی در جهت منافع مردم، افزایش خلاقیت و نوآوری، ترویج سیاستهای زیست محیطی وغیرمخرب و تلاش برای موثرکردن صنعت و اقتصاد کشور به نفع اقشار آسیب پذیر و محروم، موثرند. همچنین پاسخگوسازی بخش اقتصاد و صنعت در کشور و شفاف سازی فعالیتهای اقتصادی و صنعتی از رسالتهای
NGOهاست.

در افغانستان، عمر سازمانهای غیردولتی چندان طولانی نیست. یعنی به عنوان چند نهاد مدرن، عمر نهادهای اقتصادی و صنعتی و دولت، بسیار بیشتر از نهادهای غیردولتی است. علاوه براین، موانع زیادی بر سرراه تاثیرگذاری این سازمانها وجود دارد که بخشی از آنها به درون این سازمانها مربوط است و بخش دیگر به مشکلات جامعه.

بنابراین به همان اندازه که اقتصاد و صنعت و دولت در حل مسائل موثرند، نمی توان آنها را موثر دانست. در حالی که رشد و پیشرفت آنها بسیار چشمگیر و خیره کننده است. گرچه در حال حاضر باتوجه به این که این نهاد توسعه کمی و کیفی خود را نیافته است، نمی توانیم انتظار زیادی داشته باشیم ولی در همین مدت کوتاه ثابت شده که
NGO
ها تاثیرات جدی داشته اند و این روند قابل بهبود و پیشرفت است.

سازمانهای غیردولتی در کشورهای توسعه یافته (کشورهای شمال) می دانیم غرب در سالهای منتهی به قرن بیستم دچار تحولات ژرفی شد؛ تحولاتی که ریشه در قرون 16 تا 19 میلادی داشته و بیشتر در اروپای غربی و در ایالات متحده ظهور یافته است. این برهه از تاریخ غرب، زنجیره ای از حوادث و دگرگونیهایی است که ارمغان آن ظهور سرمایه داری و ایجاد یک جامعه صنعتی در سالهای اخیربوده است. ظهور سرمایه داری، به دنبال خود، نظام اجتماعی و فرهنگ جامعه را نیز متحول کرد. انسان به عنوان نیروی کار و مصرف کننده کالاهای تولیدشده مدنظر قرار گرفت و سرمایــه داری به دنبال انباشت سرمایه منجر به استفاده بیش از حد منابع، باعث گسترش پیامدهای نامطلوب انسانی و زیست محیطی گردید.

در این میان افراد و گروههایی فرانگر و آگاه از وضعیت ایجاد شده، تلاش کردند تا با سازماندهی گروههای انسانی، آنچه را سرمایه داری فراموش کرده بود به جامعه انسانی متذکر شود، آنها با نظارت بر بخش دولتی و نظام سرمایــــه داری ازطریق ایجاد سازمانهای مردمی، اهدافی آرمانی مانند عدالت اجتماعی، توسعه پایدار، حفاظت از محیط زیست، توجه به توزیع عادلانه ثروت در جامعه، جلوگیری از تاراج منابعی که دراختیار کشورهای جهان سوم است و هدایت منابع مالی به این کشورها و امثال آن را درپیش گرفتند.

اکنون، در کشورهای توسعه یافته شمالی، نقش سازمانهای غیردولتی در جامعه نهادینه شده است. این سازمانها حدواسط میان مردم و دولت بوده که دائماً درحال شکل گیری یا انحلال می باشند. دولتها معمولاً در مقابل چنین سازمانهایی نقش انفعالی دارند. غالباً، این سازمانها بر اعمال دولت نظارت و کنترل مستقیم دارند. مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی دیگر مانند تلویزیون، رادیو، به عنوان مهمترین ابزار و وسیله ارتباطی دراختیار این سازمانها است.

مهمترین ویژگی سازمانهای غیردولتی، داشتن منطق منحصر به فرد و خارج از منطق بازار است. بنابراین، درحالی که سازمانهای غیردولتی، پیشبرد اهداف اجتماعی و سازمانی را در اولویت فعالیتهای خود قلمداد کرده اند، منطق بازار آن را نمی پذیرد. وجود بازارهای کاملاً رقابتی، موجب کاهش فعالیتهای گروهی و جمعی شده است. بر این اساس، اکثر سازمانهای غیردولتی اعم از شرکتهای تعاونی و سازمانهای غیرانتفاعی در برآوردن مجموع نیازهای اقتصادی و اجتماعی، که هدف اصلی تشکیل آنها است. چندان موفق نبوده اند (هووز، 1997).

شاید اصلی ترین ریشه عدم موفقیت این سازمانها، وابستگی بودجه ای آنها است که از سوی موسســــات انتفاعی و اقتصادی تامین می شود. بنابراین، به همان میزانی که بقای چنین سازمانهایی، کمکهای مستمر خیرخـــواهانه شرکتهای انتفاعی را ضروری می سازد، سازمان غیرانتفاعی نیز زیر فشار خواسته های این کمک دهندگان خواهدبود. این مساله توانایی سازمان غیرانتفاعی را در دنبال نمودن اهداف اولیه اش کاهش می دهد. این مشکل با کمی تفـــــاوت، دامن گیر اتحادیه های تجاری نیز هست. این سازمانها در ایجاد ترکیبی معقول از منطق بازاری و غیربازاری فعالیتهای جمعی در معاملات و در اهداف سیاسی موردنظر خود روبرو هستند.

بنابراین، عمده سازمانهای غیردولتی در کشــــورهای توسعه یافته، مستقل از دولت می باشند ولی اغلب آنها به سازمانهای انتفاعی و اقتصادی وابسته اند. اکنون، سازمانهای غیردولتی در کشورهای غربی درگیر مسائل تازه تری شده اند. ناتوانی در رقابت با بازار، وابستگی بودجه به سازمانهای انتفاعی، تشتت در پیگیری اهداف اجتماعی و جایگزینی آن با اهداف ماهیتاً اقتصادی و امثال آن، ازجمله مسائل درگیر با این سازمانها می باشد. ازسوی دیگر، در کشورهای شمال به عنوان راه حل نهایی رفع پیامدهای نامطلوب ناشی از توسعه اقتصادی و رشد یکجانبه صنعت و فناوری، رشد «از خود بیگانگی» شهروندان و درجهت کمک به بیکاران و اقشار کم درآمد جامعه این سازمانها موردحمایت دولت و نهادهای مردمی می باشند.

سازمانهای غیردولتی در کشورهای درحال توسعه (کشورهای جنوب) در سالهای گذشته، برخلاف بسیاری از کشورهای شمال که نهادهای خودجوش مردمی را برای دخالت در اجرا و نظارت امور محقّ می دانستند، اکثر کشورهای جنوب و درحال توسعه به دلیل ساختارهای متمرکز قدرت و حکومت، از دادن اجازه پیدایش و رسمیت یافتن به گروههای غیردولتی، خودداری کرده اند.

با فروپاشی مقتدرترین نظام حکومتی متمرکز، یعنی اتحاد جماهیر شوروی سابق و نظام کمونیستی حاکم بر آن، مدیریت دولتی منابع را در کلیه کشورهای دنیا تحت تاثیر خود قرار داد. حرکت بیشتر کشورهای جهان از اقتصادی بسته به سوی درهای باز و جهانی، از تبعات میانی این تحول بوده است. همچنین، تحول نظامهای دولتی به سوی تمرکززدایی از ساختارهای مدیریتی منابع قدرت (دانش، ثروت و امثال آن) و انتقال آن به مردم در بیشتر کشورهای جنوب، رشد روند پیدایش گروههای مردمی در زیربخشهای دولتی را موجب شده است. نتیجه این امر تشکیل سازمانهای غیردولتی وابسته به دولت بوده است.

نیاز اساسی چنین حرکتی، محدودکردن دامنه عمل و نظارت دولت و سپس ایجاد نظامهـــای مکمل و متمم برای طراحی و برنامه ریزی، اجرا و نظارت و ارزشیابی، در تمامی زیر نظامهای جامعه بوده است. به عبارت دیگر، مشارکت مردمی در تمامی نهادهای اجتماعی و بویژه در نهادهای سیاسی و اقتصادی، مطرح و خواسته شده است. ولی به دلیل نهادینه نبودن مشارکت در مفهوم عام آن در میان اقشار مردمی و اجتماعی و تداوم انتظار و توقع مردم از دولتها درحکومت و مدیریت بر منابع، که زاییده شیوه عمل حکومتهای متمرکز قبلی بود، این حرکت را کند نمود و بسیاری از طرحهای مشارکتی را با عدم موفقیت روبه رو کرد.

امروز با گسترش ارتباطات جهانی بویژه در منطقه کشورهای جنوب شرقی آسیا و خــــاور دور، همچنین گسترش دموکراسی دولتـی به دلیل اقتصـــادی روابط باز تجاری و اقتصاد بین الملل، اجتماعات مردمی با نگاه کردن به تجارب موجود در کشورهای شمال و الگوگرفتن از آنها و اغلب به طور خودجوش و بومی، وابسته و یا مستقل از دولت، اقدام به تــــاسیس سازمانهای غیردولتی و مردمی کرده اند.

در ادامه این گزارش ویژه دیدگاههایی درباره گسترده کاری سازمانهای غیردولتی جویا شدیم. ضمن اینکه
NGO
ها را سازمانهای غیرانتفاعی مستقل از دولت تعریف می کنند ، اعتقاد دارند که این سازمانهای حقوقی، فعالیتهایی را در زمینه های اجتماعی، فرهنگی، بشردوستانه، فنی و اقتصادی، کاهش فقر، حمایت از محیط زیست و... انجام مـــــی دهند.

گستره کاری
NGO
ها بسیار متنوع است. فعالیت برخی از آنها جنبه بین المللی داشته و در کشورهای مختلف دارای شعباتی هستند، در صورتی که برخی دیگر بسیار کوچک بوده و قلمرو کاری آنها در حد منطقه ای مشخص است.
برخی از آنها با یک موضوع مشخص و تعریف شده سروکار دارند در حالی که موضوع فعالیت برخی از آنها بسیار گسترده است و مفاهیمی مثل صلح، بهداشت و... را در بر مـــی گیرد. برخی از آنها اعضای بسیار زیادی دارند در حالی که برخی دیگر تنها تعداد محدودی عضوآن هم با شرایط خاص خود را می پذیرند.

در یک تقسیم بندی
NGOها به سه دسته اصلی تقسیم می شوند:
1 - سازمانهای ناحیه ای (کوچک): سازمانهایی هستند که خدمات خود را به جمعیت کوچک و در ناحیه جغرافیایی محدود ارائه می دهند.
2 - سازمانهای ملی: سازمانهایی هستند که در سطح ملی کار می کنند.
3 - سازمانهای بین المللی: سازمانهایی هستند که معمولاً مقر اصلی آنها در  یکی از کشورهای پیشرفته است و در کشورهای در حال توسعه دارای شعباتی می باشند.

یک NGO عبارت است از:
- سازمان غیرانتفاعی، خدمت مدار و توسعه محور که در جهت منافـع افراد جامعه عمل مـی نماید.
- سازمانی که از افراد معتقد به اصول عمده اجتماعی معینی تشکیل شده است.                                                               - سازمان توسعه اجتماعی که هدف آن توانمندسازی افراد جامعه است.
- سازمانی مستقل، مردم سالار وغیرفرقه ای که برای توانمندسازی گروههای حاشیه ای تلاش می کند.
- سازمانی که به هیچ حزب سیاسی وابسته نبوده و به طور کلی متعهد به خدمت برای توسعه و رفاه اجتماعی است.
- سازمانی که معتقد است باید شناخت عمیق مشکلات در مسیر بهترنمودن زندگی مردم آسیب پذیر تلاش کرد.
- سازمانی که از نظر ساختاری انعطاف پذیر و مردمی است و بدون منفعت طلبی در جهت ارائه خدمات به جامعه تلاش می کند.
بخش اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل
UNESCK در فوریه 1950 سازمانهای غیرانتفاعی را این گونه تعریف کرد، هرنوع سازمان بین المللی که با موافقت دولتی ایجاد نشده باشد سازمان غیردولتی محسوب مـــــی شود. از آن پس واژه NGO برای انواع متعدد سازمانهایی که در درون مرزهای هرکشور فعالیت می کنند به کار گرفته شد.
در ادبیات سازمانهای غیردولتی سه اصطلاح وجود دارد که معمولاً به جای یکدیگر مورد استفاده قرار می گیرند:
الف - سازمانهای غیردولتی
NGO
ب - سازمانهای داوطلبانه خصوصی
PRIVATE VOLUNTARY ORGANIZATIONS=PVOS
ج - سازمانهای غیرانتفاعی
NON PROFIT ORGANIZATIONS = NPOS
سازمان داوطلبانه خصوصی سازمانی غیردولتی (خصوصی)، معاف از مالیات وغیرانتفاعی است که فراتر از مرزهای متعارف کشور خود برای کمک به توسعه و در جهت امدادرسانی فعالیت می کند.

یک سازمان غیرانتفاعی عبارت است از سازمان رسمی، خصوصی، غیرانتفاعی، خودگرایی و داوطلبانه.

حوزه های فعالیت
NGOها را به شرح زیر بیان می کنیم :

الف - حوزه سیاسی
حکومتها باید حضور و فعالیت سازمانهای غیردولتی را بپذیرند و در مقابل آنها صف آرایی نکنند و یا آنها را رقیب خود ندانند.
معمولاً در جوامع در حال توسعه چنین مشکلاتی وجود دارد. دولتها می توانند از طریق تشویق برای شکل گیری جامعه مدنی و ایجاد محیطی مناسب برای پاسخگویی نهادهای دولتی و توسعه مشارکتی، بسترهای سیاسی را برای رشد و گسترش سازمانهای غیردولتی ایجاد کنند. کنترلهای بی رویه، دخالتهای آشکار و پنهان، نگرشهای بدبینانه، تقلب در قوانین، عدم ایجاد زمینه های حضور جدی در سمینارها و کنفرانسهای جهانی و یا عضویت در سازمانهای جهانی و... و یا ایجاد تسهیلات فوق الذکــر می تواند ساختارهای سیاسی متعددی را ایجاد نماید که در گسترش و یا عدم توسعه سازمانهای غیردولتی فوق العاده موثر باشد.

ب - حوزه دیوانسالاری
چنانچه حکومتها بخواهند از مشارکت بخش غیردولتی در برنامه های خود استفاده کنند باید راهکارهایی اجرایی آن را در نظام دیوانسالاری خود طراحی کنند. پیشنهادات زیر می تواند در این زمینه اثربخش باشد:

1 - تفکیک وظایف و حوزه های فعالیت بخشهای دولتی و غیردولتی.
2 - هموارکردن زمینه برای مشارکت بخش غیردولتی در تصمیم گیری، اجرا، نظارت وارزشیابی.
3 - ارائه زمینـه های اجرایی برای کاهش تصدی گری دولتی.
4 - همکاری در بخش دولتی و غیردولتـی از طریق بــــه رسمیت شناختن، عضویت و شرکت سازمانهای غیردولتی در جلسه و کمیتـه های برنامه ریزی دولتی.
5 - تسهیل در وضعیت مقررات اداری از نظر صدور مجوز تاسیس سازمانهای غیردولتی.
6 - برخورداری از معافیتهای مالیاتی، گمرکی و... و نیز تسهیل در اعطای اعتبارات و تسهیلات.

ج - حوزه قانونی
سازمانهای غیردولتی از طریق ثبت شدنشان در مراجع قانونی از شخصیت حقوقی برخوردار می شوند و در غیر این صورت برای عقد قراردادها با سازمانهای غیردولتی، بانکها و همکاریهای بین المللی مشکل خواهند داشت.
پیشنهادات زیر می تواند کارساز باشد:

1 - کاهش محدودیتهای قانونی چگونگی ثبت تشکلهای غیردولتی، فعالیت، تامین منابع مالی، نظارت و کنترل و... آنها.
2 - وضع قوانینی که تشکلهای مردمی را به رسمیت بشناسد.
3 - بازنگری و اصلاح ساختار قانونی کشورها به نحوی که مانعی برای گسترش سازمانهای غیردولتی ایجاد نکند.
4 - تغییر ساختار اجتماعی و فرهنگی با معرفی سازمانهای غیردولتی از طریق کتب آموزشی متوسطه، دانشگاهی، رسانه های گروهی و رسانه ملی.
ادامه مطالب در وبلاک زیر مراجعه فرمائیددر قسمت مقاله ها:

http://monadianhambastegi.blogfa.com


  

(HIV)

شرح بیماری

 

ایدز عبارت است از به وجود آمدن ضعف عمده معده در دستگاه‌ ایمنی‌ بدن‌ (نقص‌ ایمنی‌). این‌ امر باعث‌ کاهش‌ توانایی‌ بدن‌ در مقابله‌ با عفونت‌ها و توانایی‌ سرکوب‌ سلول‌های‌ غیرطبیعی‌ مثل‌ سلول‌های‌ ایمنی می‌شود. ویروس‌ ایدز سلول‌های‌ ایمنی‌ موجود در خون‌ (لنفوسیت‌ها) و سلول‌های‌ سرطانی‌ ‌ می‌سازد. این سلول ها در تولید موجود در بافت ها (مغز استخوان‌، طحال‌، کبد و گره‌های‌ لنفاوی‌) را درگیر دارند .در مجموع باید گفت که ایدز یک نوع نقض ایمنی پادتن برای مقابله با بیماری ها و سرطان ها  ،عفونت با ویروس ایدز ایجاد می شود .

ایدز بیماری قرن و معضل اجتماعی


ایدز یا ویروس "اچ ای وی"(HIV) بیماری است که باعث تخریب سیستم دفاعی بدن انسان می شود. این ویروس بطرق مختلف همانند: داشتن روابط جنسی با فرد یا افراد مسلول به این بیماری، استفاده از سرنگ و فراورده های خونی آلوده، دریافت و انتقال خون آلوده و همچنین از طریق مادر آلوده به این ویروس درهنگام تولد به نوزاد سرایت می کند .

 

راه‌های انتقال ویروس HIV در چهار گروه اصلی جای می‌گیرند:



1- تماس جنسی مشکوک :همه افراد، مرد و زن، پیر و جوان، ثروتمند و فقیر، بر اثر تماس جنسی با فرد آلوده به ویروس HIV ممکن است آلوده شوند. این روش انتقال ویروس 80 درصد از موارد آلودگی در سراسر دنیا را به‌ خود اختصاص داده است. نکته مهم آنکه ابتلا به سایر عفونت‌های دستگاه تناسلی، به‌ویژه زخم‌هایی در این نواحی، خطر انتقال ویروس HIV در هر بار تماس جنسی را با ضریبی معادل ده تا صد برابر افزایش می‌دهد.
2- مادر آلوده: مادران آلوده به ویروس
HIV در صورت باردار شدن ممکن است، طی بارداری، هنگام زایمان یا بعد از زایمان، به‌ویژه از طریق شیر دادن، ویروس را به کودک خود منتقل کنند. مادرانی که بعد از زایمان به ویروس ایدز آلوده می‌شوند نیز، با احتمال 30 ‌درصد، از طریق شیردهی عفونت را به کودک خود انتقال می‌دهند. در حدود 8 درصد از موارد انتقال ویروس HIV
در سراسر جهان از طریق مادر آلوده به کودک است.
به زنان آلوده به
HIV توصیه می‌شود که باردار نشوند و در صورت بارداری به آن خاتمه دهند. مصرف داروهای ضد ویروس به میزان زیادی از ابتلای جنین پیشگیری می‌کند و زن HIV
مثبت باردار باید به روش سزارین زایمان کند و از تغذیه نوزاد با شیر خود خودداری کند.

3- خون و فرآورده‌های خونی آلوده: در حدود چهار درصد از حاملان ویروس در جهان، به علت دریافت خون یا فرآورده‌های خونی آلوده به این ویروس، به ایدز مبتلا شده‌اند. البته هم‌اکنون، با کنترل دقیق نمونه‌های خون، انتقال از این روش به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.

4- استفاده مشترک از لوازم تیز و برنده: وسایلی که در سطح بدن خراش یا سوراخ ایجاد می‌کنند، از قبیل ابزار حجامت و خالکوبی و ختنه و طب سوزنی و تیغ سلمانی، مسواک، وسایل سوراخ کردن گوش، تجهیزات دندانپزشکی، سرنگ و سرسوزن، ماشین اصلاح و اپی‌لیدی، اگر بدون ضدعفونی کامل مشترکاً استفاده شوند، ممکن است ویروس
HIV را منتقل کنند. طبق آمارهای جهانی، 12 درصد از موارد انتقال ویروس HIV از این طریق است. هر وسیله‌ای که به خون فرد آلوده آغشته شود، در صورت تماس با زخم و مایعات بدن فرد دیگر، ممکن است آلوده‌کننده باشد.
اما در اغلب روابط سالم اجتماعی احتمال انتقال ویروس
HIV
وجود ندارد یا نزدیک به صفر است.
خوردن غذای آغشته به خون آلوده به ویروس
HIV
، نیش حشرات، به خصوص نیش پشه، تماس‌های معمولی مانند دست دادن و در آغوش گرفتن و بوسیدن، سرفه و عطسه، استفاده از رختخواب مشترک، استفاده از ظروف غذاخوری مشترک، استفاده از تلفن عمومی، استخر و توالت عمومی، دست زدن به دستگیره وسایل نقلیه عمومی مانند اتوبوس یا تاکسی بیماری ایدز را منتقل نمی‌کند.
ویروس
HIV نسبت به حرارت بسیار حساس است و در برابر نور خورشید غیرفعال می‌شود. گزارش‌های مختصری در مورد پایداری این ویروس در لخته خون به مدت شش روز وجود دارد.

(در رفتار های عادی و روزمره، همچون روبوسی ، دست دادن ، عطسه کردن ، صحبت کردن از نزدیک و از طریق تلفن عمومی ویروس انتقال پیدا نمی کند).


ویروس "اچ ای وی" و "اچ ای وی" مثبت چیست؟


ویروس اچ ای وی نام ویروسی است که نزد همگان به بیماری ایدز معروف می باشد که باعث از بین رفتن سیستم دفاعی بدن می گردد. قابل ذکر است که داشتن ویروس "اچ ای وی" بمنزله دارا بودن بیماری ایدز (که نوع حاد و پیشرفته این ویروس می باشد) نمی باشد. بلکه چنانچه فرد حامل، ویروس اچ ای وی مثبت باشد ناقل این ویروس است که قابلیت انتقال آنرا بدیگران از طریق برقراری ارتباط جنسی، استفاده از فراورده های خونی که دیگران نیز از آن استفاده میکنند دارا می باشد ایدز بعنوان بیماری قرن شنلخته شده که متاسفانه تا کنون علم پزشکی نتوانسته جواب قطعی برای درمان آن ارائه دهد. در همین زمینه آمارهای سازمان ملل متحد نشان می دهد که در طول سال 2003 میلادی تعداد افراد آلوده به "اچ آی وی" یا ویروس بیماری ایدز به حدود پنج میلیون نفر خواهد بود. در ایران نیز آمارهای نگران کننده ای از افزایش مبتلایان به ایدز به گوش می رسد، به طوری که گفته شده که در سالهای اخیر تعداد مبتلایان به ویروس اچ آی وی، چندین برابر شده است. این آمارها نشان می دهد که ایران با یک اپیدمی جدی ایدز روبروست. مقامات ایران تاکید می کنند که عامل اصلی گسترش ایدز در بین مردان از طریق تزریق با سرنگ مشترک در میان معتادان است، ولی علاوه برآن می بایست بر مسئله آمیزش جنسی اذعان داشت که سهم عمده ای را بخود اختصاص می دهد که مسئله نگران کننده ای است.

ویروس "اچ ای وی" چگونه سیستم دفاعی بدن را مختل میکند؟

این ویروس با وارد شدن به گروهی خاص از سلولهای بدن و حرکت از آن به سائر سلولها باعث میگردد تا سیستم دفاعی بدن بخاطر تکثیر بیش از حد این ویروس نتواند در برابر آن استقامت نماید در نتیجه سیستم دفاعی قادر به انجام وظیفه خود که محافظت بدن میباشد نخواهد بود. سلول های سفید یکی از مراکزی است که اغلب مورد هجوم این ویروس قرار میگیرند و توانایی دفاعی آنها پس از مدتی از بین رفته و دیگر قادر به کنترل و محافطت از سیستم بدن نمی باشند. همچنین این ویروس به قسمتهای مهم بدن همانند سیستم مغز، عصب و غدد انفاوی حمله کرده و آنها را تحت تاثیر خود قرار می دهد که در نتیجه باعث ضعف وناتوانی و بیماری فرد می گردد.

نشانه ها وعلائم این ویروس در بدن


تب شبانه همراه با عرق کردن زیاد، عطسه های خشک، تنگی نفس بدون سابقه و یکباره یا گرفتگی عضلات قفسه سینه، از دست دادن وزن زیاد، تغییر در بینایی و دید، ورم کردن غدد فوق کلیوی، از دست دادن اشتها برای خوردن غذا، ناراحتی های پوستی که ایجاد تورم، درد و گره های پوستی میکند، نارحتی های مزمن در قسمت لگن خاصره برای خانمها

آموزش، تنها راه پیشگیری


عملی کردن شعار «هر نوع رابطه جنسی خارج از چارچوب ازدواج مـمنوع» از راه‌های کنترل بیماری ایدز است. باید به افراد جامعه تعلیم داد که در یک زندگی زناشویی طولانی، درصورتی‌که زوج جنسی نسبت به هم وفادار باشند و خود را به رعایت اصول اخلاقی ملزم کنند، خطر انتقال ویروس ایدز از طریق تماس‌های جنسی آنها را تهدید نخواهد کرد. اما هرگونه رابطه جنسی خارج از این چارچوب مشکوک و پرخطر است.

آزمایش ایدز قبل از ازدواج


براساس آمارهای جهانی، از هر 10 نفر آلوده به ویروس ایدز در جهان، 9 نفر از ناقل بودن خود بی‌اطلاع‌اند. بنابراین پیشنهاد معاونت اجتماعی سازمان بهزیستی مبنی بر اجباری کردن آزمایش ایدز پیش از ازدواج بیجا نیست. اما از آنجا که صحبت درباره بیماری ایدز در ایران هنوز تابوست، مسئولان درباره اجباری کردن این آزمون اختلاف‌ نظر دارند. وزارت بهداشت، کمیته مبارزه با ایدز و سازمان انتقال خون به‌شدت با این اقدام مخالفت کرده‌اند و این کار را فاقد ارزش علمی و اجتماعی می‌دانند.
گاه برای تشخیص قطعی ایدز،


آیا این ویروس منجر به مرگ و ازبین رفتن فرد هم می گردد؟


متاسفانه باید گفت بله، بر حسب آمار آژانس مسئول مبارزه با بیماری ایدز وابسته به سازمان ملل متحد پیش بینی می شود که بیش از سه میلیون نفر طی سال 2003 میلادی در اثر بیماری ایدز جان خود را از دست میدهند، که با این تعداد شمار قربانیان ایدز در20 سال گذشته به 24 میلیون نفر می رسد . 

پیشگیری از ایدز مانند سرماخوردگی چاره دارد

این دارو، به همراه دیگر داروهایی که در این چند سال اخیر جهت پیشگیری از ایدز ساخته ‌شده ‌است‌، سرایت ایدز را مانند دیگر بیماری‌‌های معمولی می‌کند. کار ما ریشه کن کردن بیماری ایدز است. من فکر می‌کنم این موضوع تا چند سال آینده دیگر غیر ممکن نیست.

موسسه منادیان همبستگی


  
   مدیر وبلاگ
پایگاه اطلاع رسا نی سازمان بین المللی منادیان همبستگی (ICH)
(ICH) Institution of Correlation Herald s ((خداوند سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد مگر آنکه آنان خود دست به تغییر درونی خود زنند )) Monadiane Hambastegi Institute according to his long –term goal and its well wishes to help people of Afghanistan has started it is operation in 1385 to make a new culture And start charity to help have nots ( poor and poverty striken people ), and socially injured people (physically or psychologically ) as a result of war, and increasing education and culture and knowledge bases between people, and has helped and taken Some of immigrants and poverty-striken families under its coverage . موسسه منادیان همبستگی در راستای اهداف بلند مدت و خیرخواهانه برای مردم مهاجر فعالیت های خویش را جهت فرهنگ سازی و مددرسانی در خصوص مستمندان ،آسیب دیدگان اجتماعی (روحی و جسمی) ناشی از جنگ و همچنین ارتقای سطح علمی ،فرهنگی و اجتماعی آنان ،از سال 1385 آغاز به فعالیت نموده و تاکنون تعدادی از مهاجرین و خانواده های مستمند و بی سرپرست را تحت پوشش و مددرسانی قرار داده است .
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :16
کل بازدید : 125587
کل یاداشته ها : 80


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ        
       


نمایشگر آمار آلکسا